بهار رویاهایمان

دلنوشته های دو تنها

فدای سرمون......

فدای سرت

رفتی نموندی بی وفا انگار اثر نداشت دعا

قلب منو شکستی و غصه نخور  فدای سرت  فدای سرت

گفتی که چاره سفره گفتی دعا بی اثره

نگاهم هر روز به دره  غصه نخور  فدای سرت فدای سرت

فدای سرت اگه من خیلی تنهام

فدای سرت اگه گریونه چشمام

فدای سرت اگه دلمو شکستی

میگن عاشق یکی دیگه هستی

دلت دیگه از شیشه نیست چشات مثل همیشه نیست

تو گل نمیریزی به پام دیگه نمیمیری برام

آغوش تو برای من انگار دیگه جا نداره

دوسم نداری میدونم  این دیگه اما نداره!

فدای سرت اگه من خیلی تنهام

فدای سرت اگه گریونه چشمام

فدای سرت اگه دلمو شکستی

میگن عاشق یکی دیگه هستی

دلت دیگه از شیشه نیست چشات مثل همیشه نیست

تو گل نمیریزی به پام دیگه نمیمیری برام

شبای تاریک و سیاه ماهو صدا نمیکنی

قفل سکوتو دیگه با معجزه پاره میکنی

رفتی نموندی بی وفا تنهایی سخته به خدا

باز زیر قولت زدی و غصه نخور  فدای سرت  فدای سرت

گفتی نه فکر رفتنی نه اهل دل شکستنی

 دلی نمونده بشکنی غصه نخور  فدای سرت فدای سرت

فدای سرت اگه من خیلی تنهام

فدای سرت اگه گریونه چشمام

فدای سرت اگه دلمو شکستی

میگن عاشق یکی دیگه هستی

 

اهنگ بسیار فداکارانه ایست.....مابه این میگیم عشق ....شمارو نمیدونم...............خنده
 
راستی باتوجه به نزدیک شدن امتحانات پایان سال از همگی بینندگان خواهش میکنم برا کلیه دانش اموزان و دانشجویان(به خصوص اونایی که امتحان نهایی برای دیپلم دارن)خیلی دعا کنین.....به امید اینکه معدلمون بشه بالای 19.90!!!!!!یعنی میشه؟........فعلا!

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 5:36 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


بعضی از فقط چراغ خاموش ها ..به صد تا گرگ اطرافمون می ارزند.

اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی

...
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته

خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند

...وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را

مینویسد

وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش

نگرانش میشوم

دلتنگش میشوم

وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود

مطمئن میشوم که حقیقی ست

 



هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را کم شنیده باشیم،

من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم

هرکجا که باشد

چشمک


ادامه مطلب
[ سه شنبه 22 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 5:40 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


دل و دریــآ

 

مگر میخواهد چه اتفاقی بیافتد،

مگر میخواهد آسمان به زمین بیاید،

دیگر بس است،

بس است هر چه صبوری کردیم،

بس است هر چه چشم به درهای بسته دوختیم،

بس است هر چه محبوس کردیم، آن همه احساس زیبا را در لابه لای خطوط قرمز...

حال وقت دریاست... وقت خیس شدن... وقت رام نبودن است...

بدون هیچ ترسی..

حالـــا قرار هم نیست کار خاصی بکنیم،

فقط میخواهم نگاه آخرم را با نگاه تو گره بزنم، و پلکهایم را تا بینهایت عمرم، روی هم بگذارم،

میخواهم مرا با ثانیه های خوش زندگی آشنا کنی

میخواهم جنگل خزانمان را تو آتش بزنی... با همان دستهایت...

بیا آرامش را به اوج برسانیم و خطـی سبــــز را بر خاطرات یکدیگر، تا ابـــد ترسیم کنیم.

پس زودتر بیا، ای روح رنگهای خوش نقش و نگار

 

 دلنوشته های کــوری دور در انتظار دیدار شفقی از نور رویت


ادامه مطلب
[ جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 3:1 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


می پوشااانم..

می پوشانم

دلتنگی ام را


با بستری از خاطرات

اما باز کسی در دلم ،

" تـــــــــــــو "

را فریاد می زند....

 

 


ادامه مطلب
[ جمعه 18 ارديبهشت 1394برچسب:, ] [ 2:0 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]